fun




   fun


   طنز
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 63
بازدید کل : 31785
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1





طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

سلام به دوستان عزیزی که به نصفه وبلاگ من سرکی زدند اگر نخندید امیدوارم گریه نکرده باشید. من علی هستم متولد فروردین 74. بچه خود کرمان از بیکاری زدم تو نخ وبلاگ. وقتی تو وبلاگهای دیگه رفتم همه خیلی غمگین بودن ( یه مشت عاشق شکست خورده البته نمیخوام توهین کنم) گفتم بابا همه اینا ضد حاله این شد که این بلاگو زدم. بازم ممنون که امدید .
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

Elysium
بروزترین مطالب
toranj
بروزترین پایگاه موسیقی
سلام چه خبر
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان fun و آدرس ali-fun.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
»

راه بهشت

مردي با اسب و سگش در جاده اي راه مي رفتند

. هنگام عبور از كنار درخت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين. گاهي مدت ها.

پياده روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي ريختند و به

شدت تش نه بودند

به ميداني با سنگفرش طلا باز مي شد و در وسط آن چشمه اي بود كه آب

روز به خير،

. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه» : زلالي از آن جاري بود . رهگذر رو به مرد دروازه بان كرد

«

؟ اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است

«.

روز به خير، اينجا بهشت است » : دروازه بان

٢۶

«.

ميتوانيدواردشويدوهرچهقدر

چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه ايم » » : دروازه بان به چشمه اشاره كرد و گفت

«.

‐ اسبوسگمهمتشنهاند

دلتان مي خواهد بنوشيد.

نگهبان

: واقعأ متأسفم. ورود حيوانات به بهشت ممنوع است.

مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي ت شنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب

بنوشد

از تپه بالا رفتند، به مزرعه اي رسيدند

قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي شد

. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد . پس از اينكه مدت درازي. راه ورود به اين مزرعه، دروازه اي.

مردي در زير سايه درخ ت ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهي

پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود

«!

.روز به خير » : مسافر گفت

٢٧

مرد با سرش جواب داد

«.

ميانآنسنگهاچشمهاياست

.ما خيلي تشن هايم.، من، اسبم و سگم » . هرقدر » : مرد به جايي اشاره كرد و گفت

«.

مرد، اسب و سگ، به كنار چشمه رفتند و تشنگي شان را فرو نشاندند

كه مي خواهيد بنوشيد.

مسافر از مرد تشكر كرد

برگرديد

«

. مرد گفت : هر وقت كه دوست داشتيد، مي توانيد.؟ فقط مي خواهم بدانم نام اينجا چيست » : مسافر پرسيد

«

بهشت »

«!

بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است »

«.

آنجا بهشت نيست، دوزخ است »

٢٨

بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده

» : مسافر حيران ماند

«!

كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي كنند

نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي شود. چون تمام آنهايي »

«...

كه حاضرند بهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي مانند

پائولو كوئيلو ،

« شيطان و دوشزه پريم » بخشي از كتاب

عظيمي، صاعقه اي فرود آمد و آنها را كشت

دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت

طول مي كشد تا مرد هها به شرايط جديد خودشان پي ببرند


نظرات شما عزیزان:

مهسا
ساعت15:58---23 اسفند 1389
خوب بود مر15+15

سارا
ساعت18:20---29 بهمن 1389
وبلاگ نو مبارک عزیزم

محمد رضا
ساعت9:06---28 بهمن 1389
وبلاگ خوب و زیبایی داری درود بر تو
www.luxuary.loxblog.com
www.frogfa.blogfa.com


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نويسنده : bahal | تاريخ : چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:داستان,داستان پند آموز,پند,راه بهشت,داستان قشنگ,داستان خوب,داستان احساسی,, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب