![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 63
بازدید کل : 31785
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1
Template By: LoxBlog.Com
Elysium
بروزترین مطالب
toranj
بروزترین پایگاه موسیقی
سلام چه خبر
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
fun و
آدرس
ali-fun.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
راه بهشت مردي با اسب و سگش در جاده اي راه مي رفتند
. هنگام عبور از كنار درخت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين. گاهي مدت ها.
پياده روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي ريختند و به شدت تش نه بودند به ميداني با سنگفرش طلا باز مي شد و در وسط آن چشمه اي بود كه آب روز به خير، « «. ٢۶ «. ميتوانيدواردشويدوهرچهقدر «. ‐ اسبوسگمهمتشنهاند نگهبان مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي ت شنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد از تپه بالا رفتند، به مزرعه اي رسيدند قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي شد مردي در زير سايه درخ ت ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود «! ٢٧ مرد با سرش جواب داد «. ميانآنسنگهاچشمهاياست «. مرد، اسب و سگ، به كنار چشمه رفتند و تشنگي شان را فرو نشاندند مسافر از مرد تشكر كرد برگرديد « « «! «. ٢٨ بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده «! كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي كنند «... پائولو كوئيلو ،
عظيمي، صاعقه اي فرود آمد و آنها را كشت
دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت
طول مي كشد تا مرد هها به شرايط جديد خودشان پي ببرند
نظرات شما عزیزان: